وجدان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
دانش آموزی چنین حکایت می کند: ساعت امتحان درس دینی بود.
تنبلی و سستی در درس خواندن کار دستم داده بود و اضطراب سراپای وجودم را فرا گرفته بود. چه کنم؟
هر لحظه فکری به ذهنم می آمد آخر تصمیم خود را گرفتم و از روشی که قبلاً نیز بارها استفاده کرده بودم، کمک گرفتم.
آری، کتاب بینش دینی را در کشوی میزی گذاشته و با ظرافت تمام آنرا طوری قرار دادم که نه کسی متوجه شود و نه به هنگام استفاده دچار مشکل شوم.
لحظه ای احساس آرامش کردم. خانم معلم وارد کلاس شد و سؤالها را به ما داد و من آماده... اما ناگهان او همه بچه های کلاس را غافلگیر کرد.
آهسته آهسته به سوی تخته سیاه رفت و بر روی آن آیه ای کوتاه از کتاب بزرگ آسمانی نوشت:
ان ربک لبالمرصا**فجر/ 14. ***؛ به راستی خدای تو در کمین گنهکاران است)).
سپس رو به ما کرد و تنها یک کلام گفت: آخرین نفر ورقه های امتحان بچه ها را به دفتر بیاورد و به من تحویل بدهد)).
و آنگاه پیش چشمان مبهوت ما از کلاس خارج شد.
او نگاه همواره ناظر خداوند را به یاد ما آورد و خود رفت، حالت عجیبی به من دست داد.
در ورقه ام هیچ چیز ننوشتم، چز یک بیت شعر:
خوشا در مکتب وجدان نشستن - شدن صفر و زنامردی گسستن**
ر.ک: ماهنامه بشارت شماره 9/ 34، براساس خاطره یک دانش آموز...
امام على عليه السلام ـ در وصف خداوند سبحان ـ فرمود : او در هر جا و در هر زمانى و با هر انس و جنّى هست ..نهج البلاغة : الخطبة 195 ..
منبع:http://dastanquran.blogfa.com
نظرات شما عزیزان: